کتاب تاریخ هنر معاصر جهان | اوج و افول مدرنیسم
علیرضا سمیع آذر | موسسه فرهنگی پژوهشی چاپ و نشر نظر
تلخیص سایت تندیس سارا حسینی
هنر مدرن پس از یک قرن به پایان رسید از سال ۱۸۶۰ تا ۱۹۶۰ و آنچه از این زمان به بعد در تقابل ساختارهای زیبایی شناختی هنر مدرن شکل بگیرد «هنر معاصر» نام میگیرد.
معاصر بودن چیزی فراتر از اشاره زمانی است و مدرن نگریستن به هنر در دوران معاصر نوعی گذشته نگری تلقی میشود.
هنر مدرن محصول تفکر مدرن و پاسخی زیبایی شناختی به ضروریات آن است. در فضای هنر مدرن همیشه خصلت عمل گرایی بارز بوده و همواره پیشنهادات نظری منجر به عمل میشدند.
هنر مدرن پدیدهای سیال است که هنگام تولد آن مشخص است ولی دوره افول آن نامشخص، ما هرگز از مدرنیسم گذر نکردیم و نخواهیم کرد هر چند که صحبت از دوران پسامدرن میشود و کماکان ما شاهد تسلط هنر مدرن و قواعد زیبایی شناختی اش در عرصه هنری جهان به خصوص جهان غیر غربی هستیم.
هنر مدرن چیست؟ شاخصه هنر این دوران نگاه درونی و ساختاری به خود هنر میباشد. به عنوان مثال سزان که پدر هنر مدرن شناخته میشود تجزیه و تحلیل فرم و ترکیب اشیاء مد نظرش بودند، موضوع کارهایش به جای مصائب انسانی و اجتماعی منظره وطبیعت بی جان بود. از منظر مدرنیستها پرداختن به مسائل و دغدغههای جهان بیرون، وظیفه ادبیات است: شأن نقاشی بالاتر از آن است که صرفاً دریچهای به دنیای خارج باشد. این باور سبب پدید آمدن سبک هایی چون: کوبیسم، کنستراکتیویسیم، فوویسم و نئوپلاستیسیسم شد. و نقطه اوج این دوران نقاشی آبستره بود .
از رویکردهای مهم نقاشی در هنر مدرن مطرح شدن” هنر برای هنر” است. شاید در دهه ۱۸۶۰ با نمایش تابلوی المپیای ادواردمانه، لحظهای بود که نقد هنر مدرنیستی پدید آمد و مسائلی چون سنت گرایی و پیشرو بودن برای هنرمند آن دوره مطرح شد.
ضربه قلمهای سریع و مکاشفات ماهوی امپرسیونیستها در نور و رنگ بعدها در تجربه پست امپرسیونیستها همانند پل سزان، ونسان ون گوگ و پل گوگن قوام یافت.
پاریس مرکز تحقق این جریان بود و در آلمان بستری شد برای شکل گیری بخش نظری این جریان، خصوصاً مدرسه هنرهای زیبای باوهاوس، و از این جا هنر مدرن در حوزه هنرهای تجسمی به جهان اشاعه یافت.
بعد از جنگ جهانی دوم و در پیامد اوضاع سیاسی و اجتماعی اروپا پایتخت هنرهای تجسمی از پاریس به نیویورک منتقل شد و باعث تغییراتی ماهوی در کارها شد. هنر مدرنیستی با نوعی آزادی و رهایی همراه شد و از نظم و خردورزی فاصله گرفت و با همه این رهاییها و بیقیدیها عمیقترین تحلیلهای نظری درباره هنر مدرن نگاشته شد و دستاورد مهم این دوره جنبش نوظهور اکسپرسیونیسم انتزاعی بود که جهانیترین جنبش تاریخ هنر شد.
این جنبش بعد از دو دهه در پایگاه اصلی خود، بنابر برخورد آوانگاردان نوین نیویورک فروکش شد. آنان این هنر را دور از واقعیت زندگی و توهم گرا ارزیابی میکرند و خواستار تسلط تفکر و اندیشه بر احساس و شهود بودند.
آوانگاردان نوین ابتدا خود بیانگری نقاشان مدرنیست آمریکایی را نفی کردند و سپس نقاشی را که مرکب اصلی هنر مدرن بود، طرد کردند و به رسانههای جدیدی چون عکس، ویدئو، چیدمان و اجرا و اشکال نوین هنرمفهومی، مینیمالیستی، فمینیستی روی آوردند، که این رویکرد خبر از ظهور و عصر جدید پست مدرنیست داشت.
هنر مدرن پس از یک قرن به پایان رسید از سال ۱۸۶۰ تا ۱۹۶۰ و آنچه از این زمان به بعد در تقابل ساختارهای زیبایی شناختی هنر مدرن شکل بگیرد «هنر معاصر» نام میگیرد.
معاصر بودن چیزی فراتر از اشاره زمانی است و مدرن نگریستن به هنر در دوران معاصر نوعی گذشته نگری تلقی میشود.