درویش عبدالمجید طالقانی از معروفترین خطاطان قرن دوازدهم ایران در خط شکسته نستعلیق

 

 

 

درویش عبدالمجید طالقانی (۱۱۵۰ه‍.ق طالقان - ۱۱۸۵ه‍.ق اصفهان) خوشنویس، شاعر و عارف شهیر ایرانی است. عبدالمجید در جوانی به قزوین رفت و پس از یادگیری اصول اولیه خوشنویسی به اصفهان مهاجرت نمود.

او متخلص به «مجید» بود و بزرگترین خوشنویس خط شکسته‌نستعلیق در تاریخ خوشنویسی ایران به‌شمار می‌رود. وی در خط شکسته مانند میرعماد در نستعلیق استاد بوده‌است و این خط را به پایه‌ای رسانید که تاکنون کسی بدان نتوانسته‌است برسد.[۱]

 

وی در حدود سال ۱۱۵۰ هجری قمری در روستای مهران از توابع طالقان قزوین [۲] دیده به جهان گشود. در جوانی به قزوین آمد و پس از فراگرفتن اصول اولیه خوشنویسی در این شهر، به اصفهان رفت [۳] و به کسوت فقر مشرف گردید و در آن حال به مشق خط روی آورد. در آغاز از روی خط میرعماد به تمرین و تعلم پرداخت و در این تجربه به کمال رسید. امّا چون دید نام نامی و آوازه بزرگ استاد، جهانگیر است و او که خود عشق به جاودانگی داشت، در بارقه اشتهار میرِ بزرگ، پرتوی نخواهد یافت، روی به خط شکسته آورد. و استعداد شگرف خود را در کامل کردن این خط زیبا به کار آورد و زمینه خط میراث استادان گذشته را مثل شفیعا کمال بخشید.[۴] تا به‌جایی رسید که خط شکسته او در زیبایی و ملاحت و استواری به اوج رسید و بدون رقیب شد.

درویش مردی عارف و منزوی بود و عمر را به تجرد سپری ساخت. دوران زندگی او مصادف با افول ام‍پراتوری صفوی و هرج و مرج‌های سیاسی و اجتماعی آن دوران بود. درویش در سال ۱۱۸۵ در اثر ابتلا به بیماری مالاریا چشم از دنیا فرو پوشید و پیکرش در فضای جلوخان تکیه میر در تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد. این مکان بعدها به تکیه درویش عبدالمجید نیز شهرت دارد.

 

 

درویش خوشنویسی را از خط نستعلیق آغاز کرد ولی پس از مدت کوتاهی به نوشتن خط شکسته پرداخت و دیری نگذشت که در این مسند استاد مسلم شناخته شد. وی به حدی در این خط به مهارت رسید که رونق بازار خط شکسته نویسان گذشته را شکست و با اینکه بعد از او شاگردان و پیروانش به مقام استادی رسیدند، هیچکدام به پایهٔ او نرسیدند و همان‌طور که کمال خط نستعلیق به دست میر عماد صورت گرفت، خط شکسته را درویش عبدالمجید به حد کمال رسانید.[۴]

درویش در اوایل کار از روی خط «میرزا حسن کرمانی» و «شفیعا» مشق می‌کرده، ولی در اندک زمانی به درجه استادی رسیده و سرآمد استادان شکسته‌نویسی شده‌است. تا سال ۱۱۷۹ خط او متاثر از سبک شفیعاست ولی از آن پس او به سبک بسیار عالی مستقلی می‌رسد که به نام خود او شهرت یافته‌است. بیشتر آثار استاد در همین سبک رقم زده شده‌است. عمر استاد کوتاه و محنت بار بود ولی در همین فرصت کم توانست در خط شکسته چنان تحولی ایجاد کند و آن را به چنان درجه‌ای از کمال برساند که تحقق آن به دست گروهی از خوشنویسان در طول یک سده بعید می‌نماید.[۵]

او نه تنها قواعد خط شکسته‌نستعلیق را استوار کرد بلکه زیبایی و شیوایی آن را به حد اعلی رسانید. چنانکه شش دانگ جلی را چون کتاب خفی و غبار، استوار و شیرین می‌نوشت. بسیاری از خوشنویسان معاصر عبدالمجید وی رابه استادی خود قبول کرده بودند و برای تصدیق و حکمیت زشت و زیبایی خط خود او را برمی‌گزیدند. درویش عبدالمجید از ارکان چهارگانه خوشنویسان عالم و جزء خدایگان خط می‌باشد و قطعاتش اکنون زیور دهنده بزرگ‌ترین کتابخانه‌های دنیاست. بااینکه درویش در جوانی درگذشته‌است همطراز با آثار باقی‌مانده او از کمتر خوشنویسان این خط در دست است.[۴]

«هدایت» دربارهٔ درویش می‌گوید: «وی در کسوت درویشانه از قزوین مسافرت به عراق عجم و در شهر اصفهان کسب کمال کرد و در خط شکسته قدرتی کامل حاصل نمود، بعضی او را بر شفیعا و میرزا حسن رجحان داده‌اند. در شهر اصفهان روزگاری در خانه محمد رشید بیگ ولد فتحعلی خان ارشلوی افشار می‌زیست و در سال ۱۱۸۵ (میلادی) در اصفهان درگذشت، و او را غزل‌های عاشقانه‌ای بوده‌است».[۱]

 

 

از معروفترین شاگردان درویش، میرزا کوچک اصفهانی است که در خط شکسته از استادان مسلم است و از معروفترین شاگردان درویش به‌شمار می‌رود. تاریخ درگذشتش معلوم نیست اما حیات او تا سال ۱۲۲۸ مشخص است. نام کامل او را در جایی ذکر نکرده‌اند و خود او نیز در آثار فراوانی که دارد همه جا «میرزا کوچک» رقم کرده‌است. به استثنای یکی از قطعه‌های او که صریحاً نام خود را «محمد قاسم» ذکر کرده و چنین رقم کرده‌است: «حرره العبدالقل، محمد قاسم، مشهور به میرزا کوچک».[۷]

افرادی چون سید علی اکبر گلستانه، میرزا غلام رضا اصفهانی در دوره قاجار و از معاصرین استاد مجتبی ملکزاده را می‌توان از شاگردان او نام برد. هرچند مستقیماً محضر او را درک نکردند. در این میان میرزا غلام‌رضا، سید گلستانه و مجتبی ملکزاده بیش از دیگران به شیوه درویش نزدیک شده‌اند.

 

 

درویش عبدالمجید را به جرات می‌توان یکی از بزرگترین هنرمندان تاریخ برشمرد که با وجود مجال کم و عمر کوتاه خود تأثیری عمیق و ماندگار بر هنر پس از خود نهاد. روندی که در حالت عادی به گذر قرنی و تلاش شماری از هنرمندان متبحر نیاز داشت. تعدد آثار این هنرمند خلاق و پرتلاش با توجه به زندگی مشقت بار و کوتاهی دورهٔ فعالیت هنری او اعجاب انگیز است. همهٔ خطوط باقی‌مانده از او آثار ۱۵ سال آخر عمر اوست. از او آثار فراوانی شامل کتاب، قطعه و مرقع به جای مانده‌است. از گرانبهاترین آثار وی جز قطعات و مرقعات متعدد نسخه کلیات سعدی است که در موزه کاخ گلستان تهران (کتابخانه سلطنتی سابق) نگهداری می‌شود و دیگری نگارش دوازده بند از «ترکیب بند محتشم کاشانی»در رثاء و شهادت سید الشهداء است[۴]: